نحوه رفتار با همکاران مشکل ساز معضلی است که در هر مجموعه کاری امکان دارد برای همکاران یک واحد به وجود بیاید. اینکه چطور در نحوه رفتار با این دسته از همکاران روشی صحیح را در پیش بگیریم، موضوعی است که باعث تفاوت ما از مشکل سازها خواهدبود.
خیلی خوب بود اگر میتوانستیم با تمام همکاران خود، فارغ از ویژگی های شخصیتی شان تعامل مثبت و به دور از تنش داشته باشیم؛ اما متأسفانه این اتفاق هیچگاه نمیافتد، چون هیچ کس همکاران خود را مثل دوستانش انتخاب نمیکند. برخی از همکاران شما ممکن است انسانهای فوق العادهای باشند که به دوستان همیشگی شما بدل شوند، اما عدهای از آنها نیز به احتمال زیاد با رفتارهای آزاردهندهشان اعصاب شما را خرد خواهند کرد. اگر میخواهید نحوه رفتار با همکاران مشکل ساز را یاد بگیرید این مطلب را تا انتها دنبال کنید.
شما هم اگر تجربهای در این زمینه دارید، با ما به اشتراک بگذارید.
اینکه کسی هر از گاهی آنقدر هیجان زده شود که کلام فرد دیگری را قطع کند طبیعی است، اما شخصیتی که در این مورد از آن صحبت میکنیم، مدام میان صحبتهای دیگران میپرد. در جلسات، در مکالمات غیر رسمی و حتی از پشت تلفن. این کار نه تنها اعصاب شما را خرد میکند، بلکه باعث میشود نتوانید به درستی با او کار کنید.
بار دیگر که یکدیگر را دیدید، قطع کردن صحبتهای خود را برای اولین بار بدون آنکه اشاره کنید، نادیده بگیرید. بار دوم که این موضوع تکرار شد، مؤدبانه به او بگویید «لطفاً اجازه بدهید حرفم را تمام کنم، بعد از آنکه حرفم تمام شد خوشحال میشوم نظر شما را نیز بشنوم. همانطور که میگفتم …»
تغییر حالت بدن به طرف حاضران نیز میتواند بعد از به زبان آوردن این جملات مفید باشد. سپس بعد از آنکه صحبتهایتان تمام شد، روی خود را به سوی او برگردانید تا نشان دهید الان میتواند صحبت کند.
شما ممکن است هفتهای 40 ساعت یا بیشتر از وقت خود را در کنار همکارانتان سپری کنید و این میتواند صمیمیتی میان شما ایجاد کند. اما این حق شمااست که بخواهید جزئیات زندگی خود را خصوصی نگه دارید. متأسفانه این شخص نمیتواند به این حد و مرزها احترام بگذارد و از شما دربارهی انتخابهای احساسی، سلامتی، وزن، حقوق، ازدواج و مسائل دیگری که ترجیح می دهید خصوصی باقی بمانند سؤالات نامناسبی می پرسد.
اگر نگران آن هستید که مبادا احساسات او را جریحه دار کنید، به این سؤالات وی با خنده و شوخی پاسخ سربالا بدهید. در مواقع دیگر ممکن است لازم باشد رویکرد مستقیم تری اتخاذ کنید. می توانید رک و راست به او بگویید: «راستش دوست ندارم پاسخ این سؤال شما را بدهم» یا «این مسئله شخصی است. ترجیح می دهم راجع به موضوع دیگری صحبت کنیم»؛ سپس بحث را عوض کنید.
این فرد همکار و هم ردهی شمااست، اما طوری رفتار می کند که گویی بالاتر از شما قرار دارد. او مدام برای شما خرده فرمایش دارد، اطلاعات غیر ضروری به شما می دهد و از شما انتقاد سازنده به عمل می آورد. این کار نه تنها در سطح فردی شما را کلافه می کند، بلکه در سطح سازمانی نیز صلاحیت شما را نزد اعضای تیم و هر کسی که گزارش عملکردتان را می نویسد مخدوش می کند.
از آنجا که این گفتوگو بسیار حساس است توصیه میشود آن را جایی دور از سایر همکاران و در محیطی دیگر انجام دهید. وقتی با فرد مورد نظر تنها شدید صحبت های خود را اینگونه آغاز کنید: «واقعاً مشخص است که خودتان را وقف شرکت کرده اید و سعی دارید برای موفقیت و پیشرفت آن سخت تلاش کنید. این برای من واقعاً قابل تقدیر است».
آغاز کردن گفتگو با تعریف و تمجید، او را نسبت به بخش دوم گفتگو راغب خواهد کرد. سپس اضافه کنید: «با این حال حس می کنم انتقادات سازنده ی شما جلوی بهرهوری من را می گیرد و با اهدافی که رئیس برای من مشخص کرده تداخل پیدا می کند». سپس یک نمونه از این رفتار ها را که به تازگی از سوی وی سر زده مثال بزنید و صحبت های خود را اینگونه به پایان برسانید: «با وجود ارزشی که برای نظرات شما قائل هستم، ممنون می شوم اگر نظرات خود را به مواردی محدود کنید که مستقیماً به نقش و وظایف شما مربوط می شوند».
شوخ طبعی در محیط کار عالی است، مگر آنکه با بازده شما تداخل داشته باشد. این شخصیت مدام جوک های نامناسب تعریف می کند و به نظر می رسد هیچ چیز را جدی نمی گیرد و برایش فرقی نمی کند در چه موقعیتی باشد. با اینکه این عادت وی ممکن است اوایل سرگرم کننده به نظر برسد، اما با گذشت زمان، هر چیزی جز موارد سرگرم کننده می تواند باشد.
برای آنکه این شخصیت را از ادامه ی این روند دلسر کنید، فقط کافی است دیگر به او توجه نکنید. اگر لطیفه ای تعریف کرد، لبخند کوتاهی بزنید، سپس به مکالمه ی خود سمت و سوی جدی ترو سازنده تری ببخشید.
اگر فرد مورد نظر روی ایمیل و یا چت سعی دارد همین کار را انجام دهد، کافی است به جز قسمت های مربوط، باقی بخش های گفته های او را نادیده بگیرید.
شاید فکر می کردید با این شخصیت در دبیرستان خداحافظی کرده اید، اما متأسفانه تقریباً در هر محیط کاری می توان شخصیت های زورگو را یافت. آنها همان کسانی هستند که کنایه آمیز صحبت و مدام از کار شما انتقاد میکنند، قضاوت هایتان را زیر سؤال می برند و غیره.
واکنش شما به شدتِ رفتار طرف مقابلتان بستگی دارد. اگر رفتار او به بی ادبی و ایمیل های واکنشی و ناشی از عصبانیت محدود میشود، آنها را نادیده بگیرید و یا اینکه با خونسردی پاسخ دهید «از این حرفتان خوشم نیامد» یا «ترجیح میدهم در فرصت مناسب شخصاً پاسخ شما را بدهم چون به نظر می رسد با هم اختلاف نظر داریم».
با این حال اگر مورد سوء استفادهی لفظی واقع یا تهدید می شوید یا مورد استهزاء و یا زورگویی قرار میگیرید، بهتر است موضوع را با مدیر ( یا در صورت لزوم، مسئول نیروی انسانی) خود در میان بگذارید.
هر کجا هم که کار کنید، به طور قطع، حداقل یک نفر وجود خواهد داشت که اعصاب شما را خرد کند. بنابراین نفسی عمیق بکشید، و پیش از آنکه جایگاهتان در محیط کار مخدوش شود، توصیه های بالا را به کار ببندید.
بیشتر بخوانید:
روش صحیح مطالعه و مرور مطالب، با سه تکنیک ساده
پدر یا کارمند خوب بودن ؛ مسئله این است
روش صحیح مطالعه و مرور مطالب به اندازه یادگیری و آموزش خود مطلب اهمیت دارد؛ چراکه ما در لحظه یاد میگیریم و اطلاعات در حافظه کوتاهمدت ذخیره میشود، اما انتقال اطلاعات به حافظه بلندمدت، نیازمند دانستن روش صحیح مطالعه و مرور است که در این مقاله به آن پرداخته خواهدشد.
برای همهی ما پیش آمده است که در دورهای آموزشی شرکت کردهایم، کتابی خواندهایم یا مهارت جدیدی یاد گرفتهایم اما پس از چند هفته بیشترِ مطالبی را که آموختهایم، فراموش کردهایم! اگر از اطلاعاتتان استفاده نکنید، آنها را بهسادگی فراموش میکنید. به همین دلیل است که نهتنها یادداشتبرداری مهم است، بلکه دانستن روش صحیح مطالعه و مرور، اهمیت فراوانی دارد. در این مقاله نگاهی داریم به روش صحیح مطالعه و مرور مطالب و استراتژیهای مختلفی که میتوانید برای مرور مؤثر اطلاعات از آنها استفاده کنید.
وقتی اطلاعات جدیدی یاد میگیریم، درست بعد از یادگیری، آن را خیلی خوب به یاد میآوریم اما با گذشت زمان جزئیات را فراموش میکنیم. حتی پس از چند روز ممکن است فقط اندکی از آنچه را که آموختهایم، به یاد بیاوریم.
برای به یاد آوردن آموختهها، باید اطلاعات را از حافظه کوتاهمدت (آنچه که هماکنون دربارهی آن فکر میکنیم یا از آن مطلع هستیم)، به حافظه بلندمدت منتقل کنیم.
به همین منظور، باید آنچه را که یاد گرفتهایم مرور کنیم، مرور کنیم و مرور کنیم. فرستادن اطلاعات به حافظهی بلندمدت، زمان میبرد. «مرور آموختهها» کمک میکند تا اطلاعات، سریعتر به حافظهی بلندمدت منتقل شوند و حجم بسیار کمتری از آنها فراموش شود.
این استراتژیها، علاوه بر بهبود یادگیری، در موقعیتهای تجاری روزمره هم مفید هستند. مثلاً گاهی میخواهید جزئیات مربوط به فلان مشتری را به یاد آورده یا اطلاعات خاصی را که باید ارائه و منتقل کنید، به خاطر بیاورید.
درست بعد از اینکه مطالب را یاد گرفتید، چند دقیقه را به مرور آنها اختصاص دهید. این کار کمک میکند تا مطمئن شوید اطلاعات را درک کردهاید و همچنین از این طریق، زمان لازم برای مرور دوبارهی آن را در آینده به حداقل رسانید.
هنگام بازخوانی مطالب، از روشهای مطالعه مؤثر بهره بگیرید تا مطمئن شوید بهطور کارآمد و هوشمندانه عمل کردهاید. برای مثال، اگر به تازگی فصلی از کتابی پیرامون کسب و کار، خواندهاید، فقط باید عناوین بخشها و نتیجهگیری را مرور کنید تا اطلاعات در ذهنتان ثبت شوند.
بازنویسی و سازماندهی مجدد یادداشتها، شیوهی فوقالعادهی دیگری برای مرور اطلاعات است.
شاید این کار در ابتدا اتلاف وقت به نظر برسد، اما بازنویسی مطالب میتواند برای تقویت آنچه که یاد گرفتهاید، مؤثر باشد. پژوهشها نشان میدهند که عمل بازنویسی یادداشتها به درک بیشتر ما کمک میکند.
شیوهی دیگر، قرار دادن آموختهها در نقشه ذهنی است. این نقشهها بهویژه برای بازنویسی یادداشتها مفید هستند، چون شما را مجبور میکنند بین مفاهیم و مضامین، ارتباط برقرار کنید.
میتوانید نکات کلیدی را بهصورت مطالب بولتدار هم بنویسید یا یادداشتهای اولیه را مرتب کنید.
به خاطر داشته باشید که انتقال اطلاعات به حافظهی بلندمدت، نیازمند مرور و تکرار است.
بهترین کار، مرور پس از یک هفته، یک ماه و سپس مرور یادداشتها هر چندماه یکبار است.
حتماً برنامهی مشخصی برای مرور داشته باشید، در غیر این صورت، وقتی مسائل فوری پیش میآیند، این مرورها به حاشیه رانده میشوند. میتوانید مرورها را در فهرست کارهای روزانه یا در برنامه عملیاتی خود قرار دهید.
بازنویسی یادداشتها در طی این مرورهای منظم، مفید خواهد بود. سعی کنید آنچه را که در مورد موضوعی به یاد میآورید، بنویسید و این یادداشتها را با یادداشتهای اولیهی خود مقایسه کنید. این شیوه، آنچه را که فراموش کردهاید، نشانتان میدهد و شما متوجه میشوید در چه بخشهایی نیاز به مرور بیشتر دارید. همچنین برای بهکار انداختن حافظهتان هم مفید خواهد بود.
برای دیدن مطالب مرتبط، صفحه گوناگونمجله دلتا را ببینید
بیشتر بخوانید:
پدر یا کارمند خوب بودن ؛ مسئله این است
حقوق همکارم از من بیشتر است ، چه کنم؟
عکس پروفایل تان، خبر می دهد از سر درون
.
یکی از انتقادهایی که اعضاء خانواده نسبت به پدرشان مطرح میکنند، عدم توجه او به روابط درون خانواده و اولویت دادن به کار در برابر خانواده است، هرچند این موضوع نسبی است و شاید در مورد شما مصداق پیدا نکند، اما این مقاله به شما کمک خواهدکرد که در مسیر پیشرفت شغلی، برای تعادل بخشی بین کار و خانواده استراتژی مناسبی داشته باشید.
مرکز کار و خانوادهی کالج بوستون، که یکی از سازمانهایی است که روی تغییرات نقش تربیتی پدر در خانه ومحیط کار تمرکز دارد، بهتازگی دریافته است که پدران شاغل نیز بهاندازهی مادران شاغل و حتی بیشتر از آنها با مغایرتها و کشمکشهای کار و خانواده روبهرو هستند مطالعات این مرکز نشان میداد که گرچه ۸۰ تا ۹۰ درصد از پدران جوان، مایلند در شغلشان پیشرفت کنند، اما فقط 4 درصد از آنها حاضرند زمان های شخصی و خانوادگی خود را برای این هدف قربانی کنند.
مردهای شرکتکننده در نظرسنجیها، تعادل کار و زندگی را مهمترین فاکتور برای سنجش موفقیت و سومین معیار برای انتخاب شغل عنوان کرده بودند البته این معیار برای مادران شاغل در رتبهی اول قرار داشت. نتایج حاصله از تحقیق چهار اصل را در تعادل بخشیدن بین کار و خانواده برای پدرها به ارمغان آورد.
بسیاری از رهبران اظهار میکنند که حضور در رویدادهایی مانند جشن تولد، تعطیلات، مراسم فارغالتحصیلی فرزندان و نظیر آن، نقش مهمی در برقراری تعادل کار و زندگی بازی میکند. اما پدرانی که در این نظرسنجی شرکت کردند تعاملات کوچک و روزانه را عامل مهمتری در تعریف نقش تربیتی پدر می دانستند. به عنوان مثال آنها زمانیکه خانوادهی خود را با اتومبیل نزد دکتر میبرند، یا با آنها در اطراف خانه قدم میزنند، یا صبح فرزندشان را به مدرسه میرسانند، در حال رقم زدن مهمترین خاطرات زندگیشان هستند.
یکی از پدرانی که در جوانی، وقت خود را به همین شیوه با دخترانش گذرانده، حالا میگوید: هزاران تصویر از دخترانش را در ذهن خود دارد. او هنوز هم هرروز صبح، فرزندانش را به مدرسه میبرد و این کار را نخستین اولویت خود میداند. هیچکدام از این کارها به حرفهی او آسیب نمیزند، بلکه برعکس به او اجازه میدهد در محیط کار بدون پشیمانی، یک رهبر خوب باشد.
یکی از رهبران، داستانی را دربارهی مراحل ابتدایی شغل خود، یعنی زمانی که فرزندانش هنوز کودک بودند، تعریف میکرد. وقتیکه او در سفرهای کاری نبود، برنامه مشخص و تکراری داشت؛ از سر کار برمیگشت، فرزندانش را به حمام میبرد و سپس آنها را در رختخواب میخواباند.
پسازآن شام میخورد و دوباره ایمیلش را چک میکرد. جریان زمانی تغییر یافت که همسرش با مهربانی او را سرزنش کرد که چرا برای بازگشت به کار، تا صبح روز بعد صبر نمیکند.
این رهبر متوجه شد که در اغلب موارد، اگر بررسی ایمیلها را به صبح روز بعد موکول کند، هیچ مشکل خاصی برای کار و حرفهی او پیش نمیآید. او تأکید میکند که این کار، بهمعنای به تعویق انداختن وظایف نیست.
او و تمام رهبران دیگری که با آنها صحبت کردم، تشخیص ضرورتهای شغلی را بسیار مهم میدانستند. «ضرورتهای غیرواقعی»، مانع مهمی درراه رسیدن به تعادل کار و زندگی است.
نقش رهبری میتواند تمام انرژی شما را به خود اختصاص دهد. اگر شما در یک ردهی شغلی بالا کار میکنید، یعنی تلاش زیادی کرده تا سرانجام مورد اعتماد واقع شده و مسئولیتهای کلیدی را به دست آوردهاید. شما نمیتوانید کار خود را دستکم بگیرید یا وقفهای در آن ایجاد کنید.
اکثر پدرانی که با آنها صبحت شده، از ضرورت تعیین حدومرزهای شغلی حرف میزدند. یکی از پدرها، مربیگری تیمهای ورزشی سه پسرش را به عهده گرفته بود. یکی دیگر از آنها شام خانوادگی را اولویت غیرقابل تغییر خود معرفی کرده بود، هرچند فرهنگسازمانی شرکت او، «کار تا دیروقت» را یک ارزش میدانست.
جزئیات قوانینی که آنها به عنوان «نقش تربیتی پدر» برای خودشان تعیین کردهاند، باهم متفاوت است. اما نکتهی مشترک همهی قوانین، هدفمند بودن است. آنها بهطور واضح با همکاران خود صحبت کرده بودند، چراکه بیشک گاهی اوقات، مسائل کاری و خانوادگی با یکدیگر سازگار نیستند. آنها میخواستند عامدانه و هدفمند، مراقب چنین زمانهایی باشند.
همهی پدرها، «ثبات» را عامل کلیدی موفقیت در کار و زندگی میدانستند. در محیط کار، ثبات به این معنی است که تیمهای خود را به صورت مداوم و یکپارچه هدایت و مدیریت کنید تا آنها اهداف کسبوکار و تعهدات خود را برآورده و شاخصهای کلیدی عملکرد مطلوب در سازمان را به دست آورند.
اکثر خانوادهها، بدون معیار خاصی برای سنجش عملکرد هستند، اما شما میتوانید معیارهای خاصی برای خودتان مشخص کنید. به کمک معیارهای قابلسنجش، اطمینان پیدا میکنید که پدر بهتری برای فرزندانتان و شریک بهتری برای همسرتان هستید. اجرای این ایده واقعاً ساده است. مثلاً میتوانید مشخص کنید که هر هفته، چند شب با خانواده شام میخورید یا چند بار فرزندانتان را از مدرسه به خانه میآورید.
بیشتر بخوانید:
حقوق همکارم از من بیشتر است ، چه کنم؟
عکس پروفایل تان، خبر می دهد از سر درون
اصل حفاظت از اطلاعات شخصی در اکثر سازمانها باعث میشود تا همکاران هم رتبه از حقوق و مزایای همدیگر مطلع نباشند. ولی مواردی هم پیش میآید که شما متوجه میشوید دستمزد همکارتان بیشتر از شماست، به نظر شما بهترین استراتژی و عکسالعمل در اینطور مواقع چیست؟
در بیشتر شرکتها و سازمانها اطلاعات مربوط به حقوق کارمندان محرمانه است و بیشتر ما از حقوق دریافتی همکارانمان اطلاعی نداریم. اما اگر به طور اتفاقی به این اطلاعات دسترسی پیدا کنید و متوجه شوید که حقوق یکی از همردههایتان از شما بیشتر است، چه کار میکنید؟ چه واکنشی باید نشان دهید؟ آیا باید به همکارتان بگویید که از این موضوع اطلاع دارید؟ با مدیرتان صحبت میکنید؟ چگونه میتوانید با استفاده از این اطلاعات درخواست کنید حقوقتان افزایش یابد؟
کارن دیلون (Karen Dillon)، نویسندهی کتاب «چگونه در مورد زندگی خود قضاوت خواهید کرد؟» میگوید: «حقیقت این است که در هیچ محیط کاری، حقوق افراد کاملا مساوی و منصفانه نیست» مثالهای زیادی از این دست وجود دارند: امتیاز تحصیل در دانشگاههای معتبر، سابقهی کار، دوستی و رفاقت با مدیر و … و البته مسائل کلانتری که حتی نیاز به بیان ندارند مثل: تبعیضهای جنسیتی و افزایش نابرابر دستمزدها.
تانیا منون (Tanya Menon)، استادیار دانشکدهی تجارت دانشگاه اهایو میگوید «یک حقوق مناسب نسبی است» او اضافه میکند که وقتی متوجه میشوید فردی که کاری دقیقا مثل شما را انجام میدهد حقوق بیشتری دریافت میکند، «طبیعی است که عصبانی و ناامید بشوید» اما «هدف شما باید این باشد که این احساسات را کنار بگذارید و حقوقتان را افزایش دهید.» در ادامه روشهای کوتاهی برای انجام این کار پیشنهاد شده است.
واکنش شما ممکن است این باشد که با عصبانیت و جنجال به دفتر مدیرتان بروید و از او بخواهید حقوق بیشتری به شما بدهد. یا ممکن است عبوس و عصبانی و با تمسخر از همکارتان بپرسید: «واقعا؟ تو؟» این واکنش ها به هیچ وجه توصیه نمیشوند. دیلون میگوید: «یک نفس عمیق بکشید و قدری قدم بزنید. هیچ تصمیم عجولانهای نگیرید و با هیچکس درگیر نشوید.» اما منون میگوید: شما یک درد جسمی و فیزیکی را احساس میکنید و ممکن است به خود بگویید «قدر تلاشهای من را نمیدانند.» یا «شرایط کاریام اصلا عادلانه نیست.» اما سعی کنید ذکاوت و هوشیاریتان را حفظ کنید. او در ادامه میگوید: «احساساتتان را درک کنید و به آنها احترام بگذارید.» و ادامه میدهد: «شما باید ادبیاتتان و نحوهی مواجه شدن با شرایط را تغییر دهید.»
منون پیشنهاد میکند که برای درک بهتر موضوع، به شرایط، از دید مدیرتان نگاه کنید. او میگوید: «به این فکر کنید که چرا این تصمیمات در مورد دستمزدها اتخاذ شدهاند؟» شاید همکارتان که حقوق بیشتری دریافت میکند، سابقه و تجربهی بیشتر و یا مهارت کاری بالاتری دارد. شاید پیش از استخدام در این شرکت، در شرکت دیگری فعالیت داشته است. همچنین در مورد تواناییها، خلاقیتها و کیفیت کارتان فکر کنید. نکتهی اصلی اینجااست. دیلون میگوید باید از خودتان بپرسید: «آیا حقوق من نسبت به همکارانم منصفانه است؟» اگر با در نظر گرفتن همهی موارد پاسخ مثبت است، «با استفاده از دانش و معلومات خود، تا بررسیها آینده، شرایط بهتری را برای خودتان رقم بزنید.» اگر پاسخ منفی است، باید با مدیرتان صحبت کنید. دیلون همچنین معتقد است : تا زمانی که به دنبال «حمایت و راهنمایی» هستید، مطرح کردن این موضوع با همکارتان که حقوق بیشتری دریافت میکند، ایدهی مناسبی نیست.
اینکه از چه راهی این اختلاف دستمزد را متوجه شدهاید اصلا مهم نیست: خواه از طریق شایعات و خواه از طریق کاغذی که به اشتباه در دستگاه فتوکپی جا مانده است. اما آگاهی شما از این اختلاف مطمئناً مهم خواهد بود. دیلون پیشنهاد میکند وقتی با مدیرتان در این خصوص صحبت میکنید، از جملاتی شبیه به این استفاده کنید، «این موضوع که بعضی از کارمندان شرکت با انجام کار مشابه درآمد بسیار بیشتری نسبت به من دارند، توجهم را به خود جلب کرده است.» او ادامه میدهد: «شما با کسی دشمنی ندارید؛ شما دارید به مدیرتان میگویید که از میزان پرداختها اطلاع دارید.»
در ادامه جملاتی شبیه به این را بگویید: «من خیلی سخت کار میکنم و کار کردن در اینجا را دوست دارم. چه کاری باید انجام بدهم تا در آینده شانس بیشتری برای افزایش چشمگیر حقوق دریافتیم داشته باشم؟» او میگوید این تاکتیک «مدیرتان را آگاه میکند و به او میفهماند که افزایش مختصر دست مزدتان شما را راضی نخواهد کرد.» منون پیشنهاد میکند که در صورت امکان از هیچ یک از همکارانتان اسمی نبرید. «این مکالمه در مورد شمااست؛ ارزشی که برای شرکت خود خلق میکنید و روشی که به وسیلهی آن به دستمزد دلخواهتان خواهید رسید.»
شما نباید رابطهی خود با مدیرتان را خراب کنید: رابطهای که دیلون از آن به عنوان «مهمترین رابطهی کاری شما» نام میبرد. اما وقتی بخواهید روی افزایش حقوق پافشاری کنید، باید اطلاعات خود را تا حد امکان افزایش دهید. او پیشنهاد میکند به بخش منابع انسانی شرکت خود بروید. منون اضافه میکند: «مسئولان این بخش به احتمال زیاد گفت و گوی بسیار سردی با شما درباره دستمزد کارکنان شرکت خواهند داشت اما این گفت و گو میتواند اطلاعات بیشتری از دستمزد کارمندان هم ردهی شما در اختیارتان قرار بدهد.»
وقتی بدانید حقوق دریافتی شما در مقایسه با سایرین چگونه است – کم زیاد یا متوسط – میتوانید برآورد منطقیتری از افزایش دستمزد خود داشته باشید. در واقع میزان امکانات و توانایی شرکت را در افزایش دستمزدتان بهتر درک میکنید.
او همچنین پیشنهاد میکند مکالمه را با حس کنجکاوی پیش ببرید و سوالات واضح و مشخصی را مطرح کنید. «کسی را متهم و گستاخانه رفتار نکنید. اگر متوجه شدید که حقوق دریافتی شما در مقابل فعالیتی که انجام میدهید کم است، واحد منابع انسانی موظف است موضوع را به طور شفاف به شما توضیح دهد.»
دیلون میگوید: «وقتی انتظار افزایش حقوقتان را دارید، باید در مورد احتمالات واقعبین باشید.» حقیقت این است که «تا زمانی که جایگاه شغلی جدیدی به دست نیاورید و جایگاه فعلی خود را ارتقاء ندهید، حقوق شما افزایش چشمگیری نخواهد یافت. این قانون شرکتهای بزرگ است.» اما اگر به نظر نمیرسد حقوقتان افزایش چشمگیری پیدا کند، به راههای دیگری برای پر کردن این خلا فکر کنید. شاید با یک هفته اضافه کار و کارایی بالا مدیر ، شناخت کافی از شما برای افزایش دستمزدتان پیدا کند. اگر هیچ یک از این راهکارها موفق نبودند، احتمالا باید به فکر یک کار جدید باشید. منون اضافه میکند: «روند جست و جو به شما ثابت خواهد کرد واقعا چقدر ارزشمند هستید.»
بایدها:
نبایدها:
بیشتر بخوانید:
عکس پروفایل تان، خبر می دهد از سر درون
کدام دسته از کارمندان موفقترند، چاپلوسها یا متخصصها؟
نتایج تحقیقی که در مجله INC منتشر شده نشان میدهد که عکس پروفایل شما رازهایی را در مورد شما برملا میکند که شاید خودتان هم تاکنون به آن فکر نکردهاید.
یک حقیقت جالب در مورد تشخیص شخصیت از روی عکس پروفایل شبکههای اجتماعی این است که از نظر علمی افراد با یک نگاه اجمالی به عکس پروفایل سایرین، شخصیت همدیگر را تجزیه و تحلیل و ارزیابی میکنند. یکی از دلایل علمی این امر این است که نخستین نتیجهگیری معمولا بسیار مهم و پایدار است.
مطابق نتایج تحقیقی که در پایگاه (INC) منتشر شده است، ما حتی لازم نیست کسی را از نزدیک ملاقات کنیم تا بتوانیم شخصیت او را ارزیابی کنیم.
براساس این تحقیق بررسی شخصیت افراد برپایه عکس پروفایل به پنج دسته راستگو و با وجدان، صریح و صادق، درونگرا-برونگرا، مهربان و خوشمشرب و نهایتاً شخصیت «روان رنجور خو» تقسیم میشود.
افراد راستگو و با وجدان برای عکس پروفایل شبکههای اجتماعی بیشتر از عکسهای طبیعیتر، رنگارنگ و شادتر استفاده میکنند. این افراد معمولا احساسات خود را بیشتر از سایر تیپهای شخصیتی بروز میدهند.
تشخیص شخصیت از روی عکس پروفایل شبکههای اجتماعی در مورد کسانی که رکگو و صادق هستند یک ویژگی بارز دارد، این افراد معمولا عکسهای جدیتر نسبت به سایر تیپهای شخصیتی برای پروفایل خود انتخاب میکنند. این عکسها معمولا دارای کنتراست بیشتری هستند و معمولا دارای ابعاد هنری و غیر معمولتر هستند.
اگر بیشتر قاب تصویر را چهره فرد پوشانده باشند این مسئله خود نشاندهنده صداقت و رکگویی بیشتر است.
برای تشخیص شخصیت از روی عکس پروفایل شبکههای اجتماعی در مورد افراد برونگرا تقریبا مسئله عجیب و شگفتانگیزی وجود ندارد. در عکس پروفایل افراد برونگرا معمولا بیش از یک نفر وجود دارند و شخص توسط فرد یا افرادی احاطه شده است. عکسهای پروفایل افراد برونگرا معمولا شاد و رنگی است و فرد عموما لبخند بر لب دارد.
اما افراد درونگرا معمولا از گذاشتن عکس خودشان به عنوان پروفایل در شبکههای اجتماعی پرهیز میکنند و ترجیح میدهند عکسهایی از منظرههای زیبا و شگفتیهای طبیعت یا حتی یک پروفایل خالی بدون عکس بگذارند. اگر چه این نوع عکسها معمولا شامل حال افرادی که موقعیت اجتماعی مهمی دارند و نمیخواهند چندان در فضای مجازی شناخته شده باشند یا خانمهای متاهل که همسران سختگیر دارند هم صادق است. افراد درونگرا معمولا علاقهای به جلب توجه ندارند و سرشان به کار خودشان گرم است.
ابتدا بهتر است کمی در مورد ویژگیهای شخصیتی «روان رنجور ها» صحبت کنیم. این افراد معمولا دچار ترس، اضطراب، نگرانی، استرس هستند. این افراد معمولا از عهده مشکلات زندگی به سختی برمیآیند، نسبت به آنها آگاه هستند اما قدرت تصمیمگیری ندارد. فرد روان رنجور معمولا اوضاع عادی را تهدید آمیز میبیند و ناامیدیهای کوچک را شکستهای بزرگ تعبیر میکند.
اگر بخواهیم در مورد تشخیص شخصیت از روی عکس پروفایل شبکههای اجتماعی این افراد صحبت کنیم باید بگوییم که معمولا یک عکس ساده با کمترین میزان رنگ و لعاب یا یک عکس نیمرخ مبهم است. هر چه میزان این اختلال در فرد بیشتر باشد امکان اینکه عکس پروفایل، یک عکسنوشته بدون تصویر و تصویری مبهم و پنهان از چهره باشد بیشتر است.
افراد مهربان و خوشمشرب لزوما بهترین عکاسان دنیا نیستند به همین دلیل همیشه قرار نیست عکسهای حرفهای پر از رنگ و لبخند باشند. افراد مهربان و خوشمشرب معمولا (نه همیشه) ممکن است عکسهای نسبتا ضعیفی روی پروفایل شبکههای اجتماعی خود داشته باشند، اما حتی این عکسهای بیکیفیت هم پر از لبخند، با تصاویر روشن و پر جنب و جوش است.
بیشتر بخوانید:
کدام دسته از کارمندان موفقترند، چاپلوسها یا متخصصها؟
زبان بدن ، سرِ سبز میدهد برباد!
میلیونرهای خودساخته این کارها را متفاوت انجام میدهند
8 کلمه کاربردی برای موفقیت در مذاکره